دمکراسی در مستعمرات (قسمت دوم)
تلاشهای اجتماعی برای استقرار دمکراسی به معنای حاکمیت مردم بر همه زمینه های اقتصادی و سیاسی و در همه اشکال آن نه فقط مبارزه ای طبقاتی است، بلکه در همان حال مبارزه ضد استعماری نیز می باشد
کشورهای عقب نگه داشته شده
چکیده:
تلاشهای اجتماعی برای استقرار دمکراسی به معنای حاکمیت مردم بر همه زمینه های اقتصادی و سیاسی و در همه اشکال آن نه فقط مبارزه ای طبقاتی است، بلکه در همان حال مبارزه ضد استعماری نیز می باشد
تعداد کلمات: 1420 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
تلاشهای اجتماعی برای استقرار دمکراسی به معنای حاکمیت مردم بر همه زمینه های اقتصادی و سیاسی و در همه اشکال آن نه فقط مبارزه ای طبقاتی است، بلکه در همان حال مبارزه ضد استعماری نیز می باشد
تعداد کلمات: 1420 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده: شاپور رواسانی
در مستعمرات، طبقه وابسته به استعمار سرمایه داری مروج فرهنگ استعماری است و در مبارزه فرهنگی و سیاسی با دمکراسی هم پیمانش خصلت دوگانه طبقه حاکم در مستعمرات یعنی دفاع از منافع طبقاتی و دفاع از منافع استعمار سرمایه داری و ترکیب این دو با هم موجب شده که مبارزه طبقاتی با مبارزه ضد استعماری در مستعمرات وحدت اجتماعی یابد. و تلاشهای اجتماعی برای استقرار دمکراسی به معنای حاکمیت مردم بر همه زمینه های اقتصادی و سیاسی و در همه اشکال آن نه فقط مبارزه ای طبقاتی است، بلکه در همان حال مبارزه ضد استعماری نیز می باشد؛ زیرا آنچه موجب تغییر بنیادی شیوه تولید مسلط با استقرار حاکمیت مردم بر اقتصاد و سیاست شود، به رهایی از سلطه استعمار خواهد انجامید. به همین ترتیب، تلاشهای اجتماعی مردم یک مستعمره برای رهایی از سلطه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی استعمار سرمایه داری در همان حال که مبارزه ای ضد استعماریست، مبارزه ای طبقاتی نیز هست؛ زیرا با حذف سلطه استعمار سرمایه داری این امکان به وجود خواهد آمد که از شیوه تولید سرمایه داری وابسته و سلطه طبقه وابسته به استعمار رها گردد. به علت وحدت و یگانگی طبقه حاکم وابسته به استعمار با استعمار سرمایه داری و ترکیب و امتزاج منافع آنها، مردم مستعمرات زیر بار فشار مضاعف دیکتاتوری طبقه حاکم و دیکتاتوری سرمایه داری جهانی قرار دارند و برای به دست آوردن حق حیات و حاکمیت خود و استقرار دمکراسی ناچارند در برابر این معجون ملعون عمل کنند. خصم دمکراسی در مستعمرات فقط طبقه حاکم نیست؛ استعمار سرمایه داری هم هست.
علل محدودیت آزادیهای سیاسی و فرهنگی در جوامع مستعمراتی در رابطه مستقیم با مسئله فقر قرار دارد. این حقیقت را نمی توان انکار کرد که فقر اکثریت مردم در مستعمرات مهمترین مشکل اجتماعی است و بدین جهت زمینه مادی اعتراضات اجتماعی بالقوه موجود است و بر این زمینه مادی است که آگاهیهای سیاسی و طبقاتی می تواند رشد کند و موجب تشکیل شود.
استراتژی طبقه حاکم و استعمار سرمایه داری این است که با تشکیل بنگاههای خیریه و پاره ای از اقدامات دیگر از طرفی از طغیان فقرا جلوگیری کنند و در همان حال با ترفندهای تبلیغاتی و سیاسی و دادن وعده و وعید و اشاعه فرهنگ ارتجاعی و استعماری مانع از طرح موضوعاتی مانند مالکیت بر وسایل عمده تولید، مکانیسم استثمار و استعمار، رشد تضاد طبقاتی، رابطه فقر اکثریت و غنا و رفاه اقلیت با شیوه تولید و نظام سیاسی حاکم و بالأخره علل اقتصادی و اجتماعی فقر گردند؛ مسئله دمکراسی و حاکمیت مردم تنها به صورت ظاهر و رویه مطرح است.
آزادیهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی تا بدان حد که مطالب فرعی و سطحی مطرح گردد و موضوعاتی در مرکز برخوردها و هیجانات سیاسی قرار گیرد که موجب سرگرمی توده ها شود، مجاز است. در پاره ای از مستعمرات نیروهای اجتماعی جانبدار نظام سرمایه داری وابسته حاکم که در مسئله شیوه تولید با هم توافق دارند در زمینه های سیاسی و فرهنگی به رقابت و مبارزات لفظی می پردازند تا ظاهر دمکراسی حفظ و افکار عامه به محدوده امور سیاسی و فرهنگی معطوف شود و در همان محدوده بماند تا علت یا علل فقر اقتصادی و رابطه اختلافات طبقاتی با شیوه تولید و نظام حاکم اصولا مطرح نگردد. با چنین ترفندی جنگ از میدان اصلی به حاشیه کشیده می شود؛ اما اگر آزادیهای سیاسی و فرهنگی در یک جامعه مستعمراتی تأمین شود نیروها و سازمانهای مردمی می توانند علل اقتصادی و اجتماعی فقر و نکات مربوط بدان را طرح و بررسی کنند؟ در چنین حالتی ناگزیر توجه اکثریت مردم محروم به حقوق از دست رفته، ماهیت اجتماعی غاصبان، مکانیسم ترفندهای سیاسی و تبلیغاتی، ماهیت استعمار سرمایه داری و رابطه آن با سرمایه داری وابسته داخلی جلب می شود و موجبات رشد جنبش عمومی برای به دست آوردن حق نظارت، دخالت، حاکمیت و مالکیت در همه امور جامعه اعم از سیاسی و اقتصادی فراهم می گردد.
استراتژی طبقه حاکم و استعمار سرمایه داری این است که با تشکیل بنگاههای خیریه و پاره ای از اقدامات دیگر از طرفی از طغیان فقرا جلوگیری کنند و در همان حال با ترفندهای تبلیغاتی و سیاسی و دادن وعده و وعید و اشاعه فرهنگ ارتجاعی و استعماری مانع از طرح موضوعاتی مانند مالکیت بر وسایل عمده تولید، مکانیسم استثمار و استعمار، رشد تضاد طبقاتی، رابطه فقر اکثریت و غنا و رفاه اقلیت با شیوه تولید و نظام سیاسی حاکم و بالأخره علل اقتصادی و اجتماعی فقر گردند؛ مسئله دمکراسی و حاکمیت مردم تنها به صورت ظاهر و رویه مطرح است.
پاسخ به این پرسش که اصولا دمکراسی چیست یک پاسخ طبقاتی است، زیرا در هر جامعه مسئله چگونگی حاکمیت مردم و اصولا مفهوم «مردم» در رابطه با شیوه تولید مسلط و لذا ساختار طبقاتی آن جامعه قرار دارد، در حالی که افراد و نیروهای اجتماعی وابسته و پیوسته به اکثریت فقیر و محروم خواستار آنند که حاکمیت مردم در زمینه اقتصادی اعمال شود و آزادی و دمکراسی به صورت مسکن، غذا، کار، دارو، بهداشت و تعلیم و تربیت برای همه تجلی و حقیقت مادی یابد و از دایره کلیات، ابهامات و وعده های سرخرمن خارج گردد. وابستگان طبقات مرفه و جانبداران نظامهای استثماری از جمله سرمایه داری، آن را محدود و منحصر به امور سیاسی و فرهنگی مربوط به خود و ارضای تمایلات رنگارنگ خویش میدانند و تا می توانند به صورتی خستگی ناپذیر ارتباط اقتصاد با سیاست و فرهنگ را منکر می شوند و ادعا میکنند که همه مسائل و مشکلات اجتماعی را می توان و باید در محدوده سیاسی و فرهنگی حل و فصل کرد و نظام اقتصادی و شیوه تولید و ربط فقر و غنا با شیوه تولید حاکم اصولا مطرح نیست تا بررسی شود. به نظر این محافل، مردم حق دخالت، نظارت، حاکمیت و مالکیت در امر مقدس و محترم مالکیت خصوصی» طبقات مرفه و حاکم را ندارند و آنچه را دولت و سازمانهای دولتی در زمینه اقتصاد اجرا می کنند مسئله داخلی طبقه حاکم است و به سران و کارگزاران عالی رتبه دولت مربوط می شود و مردم عادی حتی حق اطلاع از چگونگی روابط اقتصادی را ندارند مگر آنچه را دولت انتشار آن را «صلاح» بداند. افشای فساد طبقه حاکم، به نظر وابستگان این طبقه، در صلاحیت جامعه نیست و نوعی جسارت و فضولی محسوب می شود.
بیشتر بخوانید : آغاز مردم شناسی
موضع وابستگان طبقات متوسط (سرمایه داری ملی) در مستعمرات در باب مسائل دمکراسی نیز بسیار جالب است. برای این طبقه، استعمار سرمایه داری، غارتگر و متجاوز است و باید با آن مبارزه کرد، اما استثمار داخلی و سرمایه داری داخلی امری مشروع و درست است. این طبقه در امر سلطه استعمار سرمایه داری و چگونگی روابط «دولت» با آن یا طبقه وابسته به استعمار اختلاف و در مورد محدودیت حاکمیت مردم (دمکراسی) به امور سیاسی و فرهنگی با این طبقه توافق دارند - تجارب تاریخی نشان داده که طبقه سرمایه دار ملی در مستعمرات حاضر است برای محدود کردن سلطه استعمار سرمایه داری و برای کسب سهم بیشتری از ماحصل کار مردم و فروش ثروتهای طبیعی کشور با اقشار و طبقات محروم و زحمتکش جامعه ائتلاف کند تا بتواند قدرت سیاسی را به دست گیرد، اما در لحظه ای که اقشار و طبقات استثمار شده خواهان حقوق اقتصادیشان می شوند و در جریان رشد مبارزات ضد استعماری، مبارزات طبقاتی به تدریج بارزتر میگردد و صندوق و جیب این طبقه به خطر می افتد بخش عمده ای از سرمایه داران ملی به دامان «دشمن قبلی خود پناه می برند و آن بخش از نیروهای اجتماعی و سیاسی وابسته به سرمایه داری ملی که نخواهد از مردم محروم جدا شود و به جامعه خود خیانت کند، با شدت و خشونت سرکوب می شود.
در یک جامعه مستعمراتی، استعمار سرمایه داری و طبقه حاکم وابسته اجازه و امکان آن را نمی دهند که سرمایه داری ملی قدرت سیاسی را به دست گیرد و مزاحم و مخل آسایش طبقه حاکم و غارتگری مشترک آنان و استعمار سرمایه داری گردد. تصور ایجاد یک کشور سرمایه داری در مستعمرات به سبک کلاسیک بدان صورت که در اروپا پیش آمده، خوابی خوش است نه بیشتر و احتمال اینکه آزادیهای سیاسی و اجتماعی به همان گونه که در یک جامعه سرمایه داری استعماری استقرار یافته در مستعمرات نیز پا بگیرد، خوابی خوشتر؛ زیرا دمکراسی سرمایه داری در مستعمرات به علت ضعف سرمایه داری «ملی» پایگاه طبقاتی مستحکم ندارد و سرمایه داری جهانی نیز با همه توان و استفاده از همه امکانات فرهنگی، سیاسی، نظامی و مالی خود مانع رشد چنین پایگاه و نهادهای دمکراتیک است.
نکته اصلی و مهم در توضیح مسئله دمکراسی در مستعمرات نیز پاسخ دقیق این سؤال است که مراد از مردم چیست؟
جوامع مستعمراتی، مانند همه جوامع غیر مستعمراتی، جوامعی طبقاتی اند با ساختارطبقاتی خاص خود، و تعریفی هم که از مردم ارائه میگردد پاسخی طبقاتی است.
ادامه دلرد..
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
در یک جامعه مستعمراتی، استعمار سرمایه داری و طبقه حاکم وابسته اجازه و امکان آن را نمی دهند که سرمایه داری ملی قدرت سیاسی را به دست گیرد و مزاحم و مخل آسایش طبقه حاکم و غارتگری مشترک آنان و استعمار سرمایه داری گردد. تصور ایجاد یک کشور سرمایه داری در مستعمرات به سبک کلاسیک بدان صورت که در اروپا پیش آمده، خوابی خوش است نه بیشتر و احتمال اینکه آزادیهای سیاسی و اجتماعی به همان گونه که در یک جامعه سرمایه داری استعماری استقرار یافته در مستعمرات نیز پا بگیرد، خوابی خوشتر؛ زیرا دمکراسی سرمایه داری در مستعمرات به علت ضعف سرمایه داری «ملی» پایگاه طبقاتی مستحکم ندارد و سرمایه داری جهانی نیز با همه توان و استفاده از همه امکانات فرهنگی، سیاسی، نظامی و مالی خود مانع رشد چنین پایگاه و نهادهای دمکراتیک است.
نکته اصلی و مهم در توضیح مسئله دمکراسی در مستعمرات نیز پاسخ دقیق این سؤال است که مراد از مردم چیست؟
جوامع مستعمراتی، مانند همه جوامع غیر مستعمراتی، جوامعی طبقاتی اند با ساختارطبقاتی خاص خود، و تعریفی هم که از مردم ارائه میگردد پاسخی طبقاتی است.
ادامه دلرد..
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
بیشتر بخوانید :
ویژگی های اقتصاد در جامعه اسوه ی اسلامی
شرکتهای چندملیتی چه میخواهند؟
آشنایی با آیات اقتصادی قرآن کریم
شش ضرورت اجرای اقتصاد مقاومتی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}